')); replace2=replace.replace(new RegExp('form','gim'),'div'); document.getElementById(Id_Rozblog_Comment).innerHTML='
عايشه يكى از همسران رسول خدا حكايت كند: در آن هنگامى كه رسول خدا نزد من حضور داشت ، فاطمه زهرا بر ما وارد شد؛ و چنان راه مى رفت كه همانند راه رفتن رسول اللّه بود.وقتى رسول خدا متوجّه آمدن دخترش حضرت فاطمه شد، به وى خطاب كرد و فرمود: دخترم ! خوش آمدى ، و سپس او را كنار خود، سمت راست نشاند و سخنى مخفيانه به او گفت كه ناگاه ديدم فاطمه گريان شد.عايشه افزود: علّت گريان شدنش را جويا شدم و گفتم : اى فاطمه ! من تو را هرگز با چنين خوشى نديده بودم كه كنار پدرت باشى ، پس چرا ناگهان گريان شدى ؟!حضرت زهرا در جواب اظهار داشت : اسرار پدرم را فاش نمى كنم .بعد از آن ديدم كه رسول خدا مطلب ديگرى مخفيانه به زهراى مرضيّه فرمود، كه خوشحال و خندان گرديد و تبسّمى نمود.ادامه دارد ...
طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم
Web Template By : Samentheme.ir